تحولات لبنان و فلسطین

۲۳ شهریور ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۰
کد خبر: 1011492

استدلال بر ضرورت وجود امامت بخش اول

ضرورت پایبندی به امامت امام مهدی(عج)

حجت الاسلام دکتر محمود ملکی‌راد، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

مادامی که موجودی به‌نام انسان در زمین زندگی می‌کند ممکن نیست زمین از وجود امام خالی شود. بر این اساس در روایات بسیاری بر ضرورت وجود امام تا پایان تاریخ تأکید شده است. از امام صادق(ع) در این زمینه نقل شده «آخرین فردی که از دنیا می‌رود امام خواهد بود».

از دیدگاه امامیه، امامت  منزلتی الهی است که افراد خاصی توسط پیامبر(ص) به مردم معرفی شده‌اند. افرادی که همه وظایف پیامبر(ص) به جز منصب نبوت و رسالت را دارا هستند. از آن جا که امامیه، امامت را استمرار نبوت می‌داند، طبیعی است‌ که امام را در بسیاری از وظایف پیامبر(ص) شریک بداند، مگر دریافت وحی آسمانی که مختص به انبیا است.

بر طبق این بینش امامت مقامی است که به دوره‌ای از ادوار و عصری از اعصار بشری اختصاص ندارد. وجود امام برای تمام ادوار و اعصار لازم و ضروری است. چه آشکار باشد و مردم بتوانند او را مشاهده کنند و چه از دید مردم پنهان و غایب باشد؛ بر این نکته روایاتی چند دلالت دارند. امام زین العابدین(ع) در ارتباط با جایگاه و منزلت ائمه(ع) فرموده است «ما پیشوایان مسلمین و حجت‌های خداوند بر اهل عالم هستیم از زمانی که خداوند حضرت‌ آدم(ع) را خلق کرده زمین هرگز خالی از حجت الهی نبوده است یا این حجت ظاهر و مشهور بوده و یا غایب و مستور و همچنین تا قیامت نیز خالی از حجت نخواهد بود.» 

یعنی مادامی که موجودی به‌نام انسان در زمین زندگی می‌کند ممکن نیست زمین از وجود امام خالی شود. بر این اساس در روایات بسیاری بر ضرورت وجود امام تا پایان تاریخ تأکید شده است. از امام صادق(ع) در این زمینه نقل شده «آخرین فردی که از دنیا می‌رود امام خواهد بود».

در اندیشه شیعه امامیه می‌توان شئونات امام را به سه دسته مرجعیت و حاکمیت دینی، مرجعیت و حاکمیت سیاسی و اجتماعی و ولایت معنوی تقسیم بندی کرد.

به باور عالمان و اندیشمندان شیعه، امامت استمرار دهنده نبوت است؛ بدین معنی که اسلام با نبوت شروع و آغاز شده و با امامت استمرار می‌یابد و از این جهت هرگز بین خاتمیت و امامت تهافت و ناسازگاری نخواهد بود. زیرا فلسفه تئوری امامت در اندیشه شیعی، این است‌که در کنار کتاب الهی، همواره شارح و مفسر معصومی که بتواند تفسیر معصومانه از قرآن و دین الهی ارائه کند؛ موجود باشد تا به عنوان شاخص و معیار برای شناخت حق از باطل مطرح باشد.

با توجه به این نکته، رابطه امامت با خاتمیت، رابطه تلازمی است. یعنی لازمه ختم نبوت وجود امام معصوم در کنار کتاب الهی است؛ دلیل عقلی و نقلی بر این مطلب دلالت دارند.

از نگاه عقل، برای ماندگاری یک مکتب دو چیز لازم و ضروری است. ابتدا کتاب و متن مورد نیاز و دیگری معلم و مربی.

کتاب قرآن به عنوان متن مورد نیاز برای هدایت مردم از سوی خداوند فرستاده شده است. از دیدگاه امامیه با رحلت رسول‌خدا(ص)، امامت به عنوان مربی و معلم همواره لازم است در کنار قرآن و کتاب الهی باشد تا هم از آن تفسیر و تبیین معصومانه ارائه کند و هم آن را از تحریف حفظ نماید. بنابراین برای استمرار نبوت و جلوگیری از تحریف آن همواره وجود امام لازم و ضروری است.

شاید حدیث معروف منقول از رسول اکرم(ص) «هر فردی بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد به مرگ جاهلی مرده است» که هم اهل تسنن این روایت را از پیامبر(ص) نقل کرده‌اند و هم شیعه، اشاره به همین نکته باشد. بنابراین فلسفه امامت در اندیشه شیعی، این است‌که در کنار کتاب الهی، همواره شارح و مفسر معصومی که بتواند تفسیر معصومانه از قرآن و دین الهی ارائه کند موجود باشد تا شاخص و معیار حق و باطل باشد. لزوم همراهی کتاب با امام را به خوبی می‌توان از حدیث متواتر «ثقلین» به‌دست آورد.

استدلال بر ضرورت وجود امامت

اعتقاد به امامت و رهبری بعد از پیامبر(ص) نیز همچون نبوت از شعب و شعاع، اعتقاد به خداوند و عقیده به توحید او نشأت می‌گیرد و این ادعا را می‌توان از چند جهت اثبات کرد.

ضرورت پایبندی به امامت امام مهدی(عج)

استدلال بر امامت از راه برهان لطف و برهان حکمت الهی

امامت همانند نبوت مظهر اسماء لطیف و حکیم و هادی بودن خداوند است. اگر نبوت تجلی لطف و حکمت و هدایت الهی است و این صفات اقتضا می‌کنند تا هادیان و راهنمایانی چون انبیا به منظور هدایت مردم برانیگخته شوند، همچنین امامت نیز تجلی چنین صفات الهی است زیرا احتیاج به هدایت و راهنمایی در میان بشریت نیاز دائمی است و مختص به عصر نبوت نیست.

بنابراین فرستادن وحی به منظور هدایت انسان لطف است، بقای وحی و حفظ آن بعد از پیامبر(ص) نیز لطف است. زیرا همان‌طور که انسان عصر نبی نیازمند به هدایت است، انسان اعصار بعد نیز همچنان نیازمند به هدایت و راهنمایی‌است. از طرفی خداوندلطیف و حکیم است. پس خداوند از سر لطف و حکمت خویش راهنما و معلم را نیز معین خواهد کرد. از این استدلال چند مطلب استفاده می‌شود که در بحث امامت مورد توجه است.

امامت عهدی الهی است که توسط خداوند انتخاب می‌شود. بنابراین تعداد امامان و انتخاب آنان به نص الهی بستگی دارد که توسط پیامبر(ص) بیان می‌شود. چنان‌که در روایات بسیاری پیامبر(ص) تعداد ائمه و اسامی و نام آن‌ها را بیان کرده است. در اینجا به یک نمونه اشاره می‌شود.

حضرت امیر المؤمنین(ع) می‌فرماید: «از رسول خدا(ص) در مورد اوصیائش پرسیدم، حضرت در جواب فرمودند: اوصیای من با قرآنند و قرآن با آن‌ها است و از همدیگر جدایی ناپذیرند. سؤال کردم اسامی آن‌ها چیست؟ فرمودند: تو یا علی سپس این فرزندم و دست روی سر حسن گذاشت و سپس این فرزندم و دست روی سر حسین گذاشت تا اینکه دوازده کامل شد که همگی امام هستند».

امام حافظ شریعت و دین و وحی الهی و رسالت نبوی است. مرحوم صدوق(ره) از امام رضا(ع) در ارتباط با جایگاه امام نقل می‌کند: «امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می‌داند و حدود خدا را برپا می‌دارد و از دین خدا پشتیبانی می‌کند و مردم را به راه خدا دعوت می‌نماید.»

شیخ مفید در این زمینه می‌گوید:« امامان جایگزین پیامبر در روان کردن احکام و بر پا داشتن حدود الهی و نگهداری از شرایع و تربیت کردن انسان‌ها هستند.»

علامه مجلسی نیز در این باره می‌گوید: «هر امتیازی که شخص پیامبر(ص) از آن برخوردار است؛ امام نیز از آن برخوردار خواهد بود، از قبیل زدودن زشتی‌ها و منکرات و حفظ شرع، بازداری مردم از جور و ظلم و همة انواع نافرمانی و عصیان و...»

امام نیز همچون نبی باید دارای عصمت باشد زیرا در صورت عدم عصمت و امکان ارتکاب لغزش و خطا، نقش هدایت‌گری و راهنمایی خویش را از دست می‌دهد و حال آنکه وجود هادی و هدایت‌گر در جامعه لازم است. پس لازم است امام به گونه‌ای باشد تا مردم به او یقین داشته باشند و این امر در صورتی ممکن است که از لغزش و خطا مصون باشد.»

سید مرتضی(ره) در این زمینه می‌گوید: «می‌دانیم که آیین پیامبر اسلام(ص) آیینی جاودان و غیر قابل نسخ است. پیروی از آن تا روز قیامت بر تمام مکلفان واجب است. دین باید حافظ و نگهبان داشته باشد. حافظ و نگهبان دین یا معصوم است یا غیر معصوم، اگر غیر معصوم باشد، بیم آن می‌رود که در دین تغییر و تبدیل پدید آورد، پس برای حفظ از تغییر و تحول، حافظ آن باید معصوم باشد...»

استمرار امامت تا روز قیامت زیرا نیاز به هادی و هدایت‌گری، همواره تا انسان وجود دارد باقی است. بر این نکته روایات زیادی دلالت دارند: در روایات نقل شده است اگر در جهان دو تن باقی مانده باشند یکی از آن دو امام خواهد بود تا دیگری در هدایت و کسب کمال به او اقتداء نماید تا بدین وسیله حجت الهی بر او تمام باشد، بر این اساس امام صادق(ع) فرموده است «آخرین فردی که از دنیا می‌رود امام خواهد بود تا کسی در مقام احتجاج با خداوند بر نیاید که او را بدون حجت‌ رها کرده‌ است».

اسحاق بن عمار از امام صادق(ع) نقل می‌کند: «همانا زمین در هیچ حالی از امام خالی نگردد برای آنکه اگر مردم چیزی بر دین افزودند امام آن‌ها را برگرداند و اگر چیزی کم کردند برای آن‌ها تکمیل کند».

ابو حمزه می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ امام فرمودند: «اگر زمین بدون امام باقی بماند درهم فرو خواهد رفت و از هم خواهد پاشید». در این روایات از امام به عنوان حجت الهی یاد شده است.

هدایت امام هدایتی عمومی و جهان‌شمول است. با توجه به اینکه برنامه هدایت الهی عمومیت دارد و به قوم و زبان خاصی اختصاص ندارد و برای همه بشریت است؛ چون نیاز به هدایت، نیاز عمومی است. بنابراین امامت همانند نبوت خاتم‌الانبیاء(ص) عمومی بوده و اختصاص به گروه و قشر خاصی ندارد و هرکسی از هر جای عالم نسبت به او معرفت پیدا کند و به وی ایمان آورد می‌تواند از هدایت‌گری او بهره‌مند گردد.

بنابراین ولایت و هدایت امام، ولایت و هدایتی جهان‌شمول است. بر این سخن علاوه بر دلیل عقلی  به روایاتی که می‌گویند: «زمین هرگز از حجت الهی خالی نمی‌ماند» و همچنین روایاتی که دلالت دارند: «اگر دو نفر در جهان باقی مانده باشند یکی از آن دو امام است» و روایاتی که مدعی هستند: «حجت خدا بر خلق بر پا نمی‌شود مگر به وجود امام»  می‌توان استدلال نمود.

مطلب دیگری که از استدلال ذکر شده استنباط می‌شود این است که امام باید از جهت علمی سرآمد روزگار خویش باشد. زیرا چنان‌که گفته شد از طرفی امام تجلی اسم هادی الهی است. بنابراین هدایت و راهنمایی امت به‌دست اوست، و از طرف هدایت نیازمند علم و آگاهی است وکسی می‌تواند در هدایت‌گری درست عمل کند و موفق باشد که از علم والایی برخوردار باشد. بنابراین امام باید از جهت علمی برتر از دیگران و سرآمد روزگار خویش باشد تا نقض غرض در هدایت لازم نیاید. زیرا اگر به فرض محال افرادی غیر امام از علم برتری برخوردار باشند و در عین حال هدایت امت به دست امام باشد در این صورت هدایت به نحو درست صورت نگرفته است و این نقض غرض است و نقض غرض از خدای حکیم عقلاً قبیح است.

از هر آنچه در بخش اول این یادداشت ذکر شد؛ نتیجه می‌گیریم امام از حیث علمی نیز باید برتر از دیگران باشد. علاوه بر آن با تکیه بر روایات زیادی که در مورد علم امام وارد شده است می‌توان برتری علم آنان را اثبات کرد.

به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می‌شود:

الف. دسته‌ای از روایات دلالت دارند امام معدن و مخزن علم است. امام باقر(ع) از امام امیرالمؤمنین(ع) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: «ما اهل بیت درخت نبوت و محل رسالت و معدن و کانون دانش و علم هستیم»

ب. دسته‌ای دیگر از روایات دلالت دارند امام وارث علم همه پیامبران خصوصاً پیامبر اسلام(ص) است.

ضریس کناسی می‌گوید: من خدمت امام صادق(ع) بودم آن حضرت فرمود: «داود علم پیامبران را به ارث برد و محمد(ص) از سلیمان ارث برد و ما از محمد(ص) ارث بردیم.»

ج. دسته‌ای از روایات دلالت دارند منظور از راسخون در علم که در قرآن آمده است: «به جز خدا و راسخون در علم تأویل قرآن را نمی‌دانند، پیامبر(ص) و امام است». در روایت از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند «راسخون در علم ما هستیم و تأویل قرآن را ما می‌دانیم.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.